مدت طولانی بود که عملا هیچ دیدی نسبت به آینده نداشتم. دائما دچار یکسری حاشیهها و افکار واهی شده بودم. به نوعی احمق شده بودم. اصلا به این نکته توجه نداشتم که آیندهام را خودم باید بسازم. و وقتی هم به خاطر این افکار از پیشرفت در دانشگاه باز میماندم سعی میکردم تقصیر را متوجه سایرین کنم. سایرین مثل خانواده، دولت، اجتماع و... .
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
سلام
از اینکه دیر به کامنتت جواب می دهم عذر می خواهم.
راستش آنموقع فقط دو پست که یکی آزمایشی بود گذاشته بودی. منتظر ماندم تا پستهای بیشتری بگذاری و بتوانم نظری بدهم. به نظر می رسد که تو هم مثل من تخصصی نمی نویسی و هر چه دوست داری از زندگی روزمره و... می نویسی. اینجور نوشته ها مخاطبان خاص خودش را دارد و مدتی طول می کشد که مخاطبش را بیابد.
امیدوارم همینطور به نوشتن ادامه بدهی و در همه امور زندگی ات موفق باشی.
در مورد پرداختن به سیاست بین الملل:
صلاح مملکت خویش خسروان دانند... هر جور که راحتی عمل کن دوست من.
ارسال یک نظر